فازش را زیاد میگیرم

ساخت وبلاگ

1-

از این پسره ش.ش خوشم میاد به قول این بچه تو مهمونی، باش حال میکنم. یه حس امن و مطمئنی بهم میده، با سرعت بی نهایت میتونم پیشش چرت و پرت بگم و اون قضاوتم نکنه، از کشف کردنش خوشم میاد از اینکه هرچیزی میشه یه بهونه ای پیدا میکنم و میرم باهاش حرف میزنم، حس خوبی دارم. نمیدونم حس متقابلی هست یا نه ولی اونم ایگنور نمیکنه و چرت و پرت را ادامه میده :) تو نوت گوشیم یه متن براش نوشتم و شاید همین روزها ازش بپرسم که آیا حس متقابلی داره یا فقط یه دوستی معمولیه ( ریسکش بالاست، هیجان داره ولی یادگرفتم که با احساساتم و آدم ها صادق و رک باشم، کمتر انرژی میگیره و پرفورمنس بالاتری داره تو این روزها که همه سرمون شلوغه کمتر وقت و انرژی هم دیگه را تلف کنیم.)

2-

زهرا و امیر علی ( خواهرم و شوهر خواهرم) فوق العاده ان. یه تیم عالی. اونا کار میکنن ( کار واقعی که به جامعه کمک میکنه)، خونه و زندگی مشترک را هندل میکنن، به خانواده هاشون اهمیت میدن ( با تمام قوانین و پالیسی هایی که برای خودشون دارن) به سلامت خانواده هاشون اهمیت میدن، جزئیات ریز زندگی آدم های اطراف شون را میدونن و نسبت به اونها واکنش نشون میدن. زهرا حواسش خیلی به مامان و بابا هست. بهش افتخار میکنم. بیستر از خودم دوستش دارم.

3-

زهرا برا مامان 7 اردیبهشت نوبت دکتر گرفته و من هربار میخوام زنگ بزنم مامان اینا بغضم میگیره و کلی با خودم کلنجار میرم تا نقاب خوشحالی بزنم و باهاشون صحبت کنم و بهشون انرژی مثبت بدم و بگم همه چی خوبه در صورتی که دارم له میشم زیر خروارها کار و درس و پروژه و هیچ ایده ای ندارم دارم با زندگیم چیکار میکنم.

4-

البته اشکالی هم نداره که نمیدونم دارم چیکار میکنم با زندگیم بذار ببینیم چی میشه. بذار دوباره بدو ام و نفسم به شماره بیوفته و ضربان قلبم را حس کنم، گردش دیوانه وار خون را تو مغزم و پاهام حس کم، هیجان آدرنالین را دوباره حس کنم.

5-

یه جوری شده که انگار از تجربه کردن های متوالی شرایط دیوانه وار بیشتر خوشم میاد و بیشتر تکرارش میکنم. بد که نیست؟ نه؟ 
چون:

 "ما چیزی برای ازدست دادن نداریم مگر طرز فکرمون"

سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:01