مخلوط ناهمگن

ساخت وبلاگ
از مصاحبت طولانی مدت با ادم های جدید که خسته میشم. وحشی میشم :/ و میرم چنگ میزنم به چت و اسکایپ با دوستان قدیمی. نصف اون حرفا هم به مرور خاطرات احمقانه گذشته میگذره و فقط اندکی بحثمون عمیق میشه و حرف میزنیم از چالش های زندگی بعدش دیگه دوباره کی من وقت کنم و کی اون طرف وقت کنه و دوباره سردرگمی و تنهایی فک کردن تاااا یه 15دقیقه  طلایی دیگه که ساعت ها حرف و فکر توش باشه. 
هر دوستی یه سر دنیا منم اینجا این وسط موندم . 
بیرون بازی وایسادم و دارم نگاه میکنم و میدونم که داره اشتباه میکنه حداقل از اینجایی که من وایسادم کاملا مشخصه و موندم سر دوارهی گفتن یا نگفتن بهش. قضیه به من ربطی نداره ولی دانستن یه چیزی که نباید میدونستم داره مسئولیت میاره.
رابطه های اشتباهی
ادم های اشتباهی
اشتباه های اشتباهی
پروژه افتاده تو یه چاله ای که واقعا هیچ نوری نمیبینم که به سمتش برم و یک هفته ای هست که هر دری میزنیم 1000تا در دیگه بسته میشه حالا موندم جلسه شنبه را با استاد چیکار کنم.
به ادمی که بعد از 7ترم هنوز فیلد مورد علاقه اش را تو رشته اش پیدا نکرده چی میگن؟ من همونم الان.
از تصمیم های قطعی 2سال اینده : از این دانشگاه میرم . از این رشته اما .... هنوز معلوم نیس 
حواسش هست دیگه.. حواسش هست... یه جاهایی وسط این همه کار و بار یهو با چای دارچین و نهج البلاغه میاد وسط شلوغی میشینه . معلومه دیگه حواسش هست. 
عنوان از کار اموزشی جدیدمون تو مدرسه پرده برداری میکنه و شدیدا امیدوارم رئیس عنوان را عوض نکنه :)
سوخت که سوخت...
ما را در سایت سوخت که سوخت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aradiokhertopertd بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 2:16