سوخت که سوخت

متن مرتبط با «چون» در سایت سوخت که سوخت نوشته شده است

چون آشیانه بی تو آشیانه نیست

  • روزهایی که خونه نیستی، روزهایی که دوریم از هم، حس گم کردن یه چیزی بهم میده. عشق اعتیادآوره! بیشتر از هر مخدر دیگه ای که ازش میترسی من نمیدونم چجوری باید کنترلش کرد یا چجوری باهاش کنار اومد من فقط میدونم که جات خالیه. ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن ای که حرف های قشنگت منو آشتی داده با من من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه باز می آییم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چون مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست

  • من ادم قدردانی نیستم من ادم خوبی نیستم این تقریبا یک ماه پر استرس و پیش بینی نشده گذشت ولی ته دلم خوشه ولی ته دلم پر از ارزوهای ریز و درشته با همه وجودم دارم تلاش میکنم که یکی یکی برسم بهشون و یکی یکی داره حل میشه مشکلات دارن پیش میان ولی چیزی گره نمیشه و اره هنوز هم شعر میخونم عزیزم: دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَم از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنم مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم بِگُشا بندِ قَبا ای مَهِ خورشید کُلاه تا چو زلفت سَرِ سودا زده در پا فکنم خورده‌ام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست عُقده در بندِ کَمرتَرکشِ جوزا فکنم جرعهٔ جام بر این تختِ روان افشانم غُلغُلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چون یه وقت هایی صدای خورد شدن استخون هام را میشنوم البته که دروغ میگم

  • روزهای بد میانروزهای بد ادامه پیدا میکنندمن دوباره توی ضعیف ترین حالت خودم قرار گرفتم. از عزیز دلم دورم و دلم براش تنگ شده و ای کاش که تهران بودم خودم انتظار دارم عزیز دل انتظار داره کارهای مالیاتی و کارهای خونه مونده و وسط هردو هستم خودم انتظار دارم مادر انتظار داره خواهر انتظار داره فامیل انتظار داره کارهای شرکت و این ته اوکیعار مونده و هروز هم کار جدید اضافه میشه خودم انتظار دارم تیم لید انتظار داره تیم انتظار داره همکار انتظار داره کمتر با دوستام حرف میزنم و ازشون خبر میگیرم و بهشون اهمیت میدم خودم انتظار دارم دوست انتظار داره شب که میشه حس میکنم کلی کار بیخود انجام دادم و از هر طرف یکی داره دست و پام را میکشه و من همه زورم را دارم میزنم که قلبم هنوز هم تپش داشته باشه. این روزها و این شب ها تموم میشن و دوباره غرق نور و خوشی میشیم. سیاهی میره. بعدا نوشت: ناراحتش کردم با چیزی که میدونم حساسه ولی واقعا عمدی نداشتم توش / ناراحتیش را دیدم و ناراحت شدم وگریه ام گرفت/ پا شدم و رفتم سر کارهای خودم/ خبر داد که گوشیش را زدن / پا شدم و شله زرد درست کردم/ حالا بوی زعفرون پیچیده توی خونه/ نمیتونم تلفن را بردارم و بهش زنگ بزنم/ نمیتونم بهش اس ام اش بدم که قربونت برم/ فعلا فقط دیسکورد هست. از فاصله گریه تا شله زرد فکرهای تاریک اومدن و گذشتن و توشون غرق نشدم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چون رئیس هنوز هم تویی مهسا جون

  • 1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه. 5، 4، 3، 2، 1 ... .4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چون الان وقتش نیست

  • 1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه. 5، 4، 3، 2، 1 ... .4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چون کنگ فو برای همه است

  • بشوی اوراق اگر هم درس مایی که حتی یه پاندا هم میتونه جنگجوی اژدها باشه ! , ...ادامه مطلب

  • چون تسنیم از غزل گفته بود

  • http://monologue.blog.ir/post/1101 و غزل نشان از چشمه ای میدهد و جرعه ای بر تو حلال میکند و تا به خود آیی از مونولوگ تسنیم رسیده ای به غزلی از وحشی بافقی. https://ganjoor.net/vahshi/divanv/ghazalv/sh2/ , ...ادامه مطلب

  • چون از امید دور شدم

  • - کالباس - سیگار - چایی این روتین یعنی سلام روزهای افسردگی، سلام روزهای به سقف خیره شدن و سلام بر بیهودگی مطلق., ...ادامه مطلب

  • چون دستشویی خونه با همه جای دنیا فرق داره

  • یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. , ...ادامه مطلب

  • چون مسخره بازی همیشه جواب میده

  • بچه بودیم و جاهل، حساب کتاب نمیکردیم داریم به احساسات هم ضربه میزنیم.الان یه کم بزرگ شدیم و یه کم عاقل، بیشتر حواسمون به خودمون هست که هرکی نیاد سرشو بندازه پایین، همه چی را بهم بریزه و بره. بعدا که شاید یه کم بزرگ تر بشیم، آسون تر بگیریم و بخندیم به همه این احوال! , ...ادامه مطلب

  • چون دیگه حالا از هرچیز غیر قابل کنترلی میترسیم

  • Silence fallen between All the doors are locked All the words unsaid And we're still afraid of time Started to keep ourselves At a distance that we could control Not too close Not too far we got use, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها