شده یک صفحه سفید را نگاه کنی و تصور کنی که جزئیات نهایی تصویر نهایی چی خواهد بود؟ من این چند روز به یه خونه خالی نگاه کردم و خنده ها و خوشی هاش را با جزئیات خونه اش را تصور کردم پهن شدن افتاب تا سرامیک سوم گوشه مناسب گلدون ها جای مبل بوی غذا پخش شدن صدای موزیک گپ های تو بالکن و چایی جای کتاب ها جای لباس ها هر بار کلید انداختن و خسته اومدن توش هربار کلید انداختن و رفتن صبح ها من همه این تصویرها را به چشمم دیدم تو این خونه خالی با تو کف زمین خالی خونه دراز کشیده بودیم و هم را نگاه میکردیم و من برای هزار و چندمین بار دوستت داشتم. با تو از شب هایِ تنهاییبی تابی گذشتمدر نگاهت خانه کردماشک ها را شُستم با تو دریا رادنیا را به آتش می کِشانمبا تو حوا راحوا را به آدم می رسانم https://open.spotify.com/track/0bbVw1gATRcozM8kipyrld?si=64cc3603c413415f بخوانید, ...ادامه مطلب
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. , ...ادامه مطلب
میدونی چیه سباستین؟ مشکل من و تو اینه که خوشیهای کوچیک، کوچیک را skip میکنیم. من یه روزی رویا میبافتم که تو این نقطه ایستاده باشم، که لیسانس گرفته باشم، یه تیکه کاغذ داده باشن دستم و بگن تو الان یه , ...ادامه مطلب
شلغم های عینکی گوساله های وحشی باقالی های پرنده بوق دوست سگی رایرا+1 تو بالا و پایین کردن نوشتههای notes گوشیم، اولش که اینو دیدم نتونستم بفهمم مربوط به چی و کجاست. تاریخش را که دیدم فهمیدم مربوط به, ...ادامه مطلب